به نام خدا از همون اولش هم اشتباه می کردم؛ خونه برات خوشحالی نمیاره، خوشحالی چیزیه که افراد توی خونه برات میارن. واقعاً چیز واضحی بود. اذیت شدن توی بچگی هام باعث شد واقعیت جلوی چشمم رو نبینم، وقتی از خونه رفتی، فکر کردم همه چیز قراره مثل قبل بشه، مثل همون موقع که تنها بودم. ولی فضای خونه کلاً تغییر کرد، با اینکه الان تابستونه، سرد و راکد بود نمی تونستم تحملش کنم.
به نام خدا زمانی کسی بهم گفت؛ وقتی اتفاقی برای خودت میفته، می دونی که آخرش هرچی هم که بشه باز می تونی یه جوری بالاخره از پسش بربیای، ولی وقتی اتفاقی برای دوستت میفته مطمئن نیستی اون چجوری باهاش مواجه میشه، می تونه از پسش بربیاد یا نه و همین چیزی که خیلی نگرانت می کنه نسبت به حالتی که خودت مشکلی داری. * امیدوارم فقط یه احتمال اشتباه باشه
درباره این سایت